از مدینه تا کربلا، امام حسین علیه السلام افراد بسیاری را به آگاهی و همراهی در مبارزه با طاغوت دعوت کرد، اما آیا میدانید هر یک چه جوابی داشتند؟! در مقابل این دعوتها، افراد به شکلهای مختلف ظاهر شدند و پاسخهای متفاوت دادند. رد پای این گونه پاسخها را در جامعه امروزی هم میتوان مشاهده کرد. بعضی از این پاسخها به قضاوت خوانندگان گذاشته میشود، باشد که بیاندیشیم که ما چگونه هستیم؟! در مسیر حرکت به سمت مکه حضرت با عبدالله بن مطیع برخورد کردند که مشغول حفر چاه بود. عبدالله به امام علیه السلام گفت: حفر چاه تمام شده و مقداری آب در آن آمده است، دعایی بفرمایید که برکت کند. حضرت مقداری از آب چاه را طلبید و نوشید و مضمضه کرد و درون چاه ریخت و آب گوارا شد. سپس عبدالله به حضرت عرض کرد عازم کجا هستید؟ امام فرمودند: اکنون به قصد مکه میروم و بعد از آن برای مقصدم از خدای تعالی خیر خواهی طلب میکنم که آن چه مصلحت بنده است برای من قرار دهد. عبدالله گفت: من هم میخواهم خداوند آن چه مصلحت است برای شما قرار دهد ولی به شما نکتهای را عرض میکنم، امیدوارم آن را بپذیرید. وقتی به مکه رسیدید، بپرهیزید از این که به سوی کوفه بروید زیرا پدرت در آن جا کشته شد و برادرت در آن جا آماج طعنهها و دشنامها قرار گرفت. شما ملازم حرم باشید که سیادت و آقایی شما محفوظ خواهد ماند. به خدا قسم اگر شما کشته شوید، خاندان شما به خاطر شما کشته میشوند. (ذهبی، تاریخ الاسلام، حوادث سنه 61؛ تاریخ الکامل، ج4، ص19. حیاة الحسین، ج2، ص306. نامهها و ملاقاتهای امام حسین علیه السلام، ص190.) پر واضح است که عبدالله بن مطیع از پیامدهای این سفر به خوبی آگاه است و به همین دلیل در مقام دلسوزی به نوعی حضرت را نصیحت و برایش دعا میکند. او که از دوستداران امام حسین علیه السلام است و شخصیت و عظمت امام را می شناسد، ارادتش فقط تا مرز چند دعا و نصیحت است و به یاری امام نمیشتابد! مگر امام نیازی به دعا و نصیحت و حتی لشکر دارد؟ فقط کافیست لب به دعا باز کند و با امدادهای غیبی همه دشمنان خود را نابود کند، این لبیکِ همه جانبه به دعوت امام بود که بسیاری از مردم را از بندگی دنیا و نفس نجات میداد. [ سه شنبه 91/8/30 ] [ 11:15 صبح ] [ حسین هاتفی ]
|
||